دارالقرآن صاحب الزمان(ع) تبریز

وبلاگ اختصاصی دارالقرآن صاحب الزمان تبریز- آخرخیابان استاد محمد تقی جعفری (ره) - محله ایپکچیلر

دارالقرآن صاحب الزمان(ع) تبریز

وبلاگ اختصاصی دارالقرآن صاحب الزمان تبریز- آخرخیابان استاد محمد تقی جعفری (ره) - محله ایپکچیلر

تعلیم و تربیت گام به گام در مهد خانواده-2

کودکان و مسائل جنسی.
یکى از مسائل مهمى که فکر و ذهن علماى تعلیم و تربیت را کاملاً به خود جلب کرده، مسأله آشنایى کودکان با مسائل جنسى است.
گروهى که تحت نفوذ فرویدیسم و اخلاق جنسى مبتذل و اصالت سکس بوده و هستند، معتقدند که: باید کودکان در محیط خانواده و مدرسه و اجتماع، با همه چیز آشنا باشند و همه چیز را آزادانه ببینند و تجربه کنند که خداى نکرده، گرفتار عقده جنسى نشوند!.
گروهى هم بسیار سختگیر و خشن هستند و فرض را بر این قرار مى دهند که کودکان، کاملاً چشم و گوش بسته هستند و هیچ چیز نمى دانند و نباید بدانند و پرواضح است که تجربه هم نباید بکنند و نمى کنند!.
اکنون مى خواهیم با توجه به یکى از وظایف مهم والدین و خانواده ها، دیدگاه اسلام را در این زمینه به دست آوریم.
از نظر اسلام، نه اصالت با سکس است و نه اصالت با رهبانیت و تعطیل ماندن غریزه جنسى.
فرویدیسم اصالت را به سکس مى دهد و محیط جامعه تحت نفوذ خود را - که همان کشورهاى غربى است - به لجنزار فساد و فاحشه خانه بى در و دروازه مبدل مى کند. بدیهى است که اسلام در برابر چنین محیطى جز مبارزه و پیش گرفتن راه و رسم براندازى و پاک کردن محیط، رویه اى ندارد.
مسیحیت، اصالت را به رهبانیت و عزوبت و نیامیختن زن و مرد در همه عمر مى دهد و خلاف آن را به عنوان یک گناه، یک عمل پلید و یک ضرورت غیر قابل اجتناب، مى پذیرد. اسلام، با این رویه نیز مخالف است. چگونه ممکن است نیازى که برآوردن آن وسیله ابقاى نوع انسان و عفاف و پاکدامنى و پیوند مشترک خانوادگى و ده ها فایده دیگر است، به چشم نفرت دیده شود!.
آنچه از نظر اسلام اصالت دارد خود انسان است با همه ویژگى هاى فطرى و طبیعى اش، با همه جنبه هاى غریزى و شهوانى اش، با همه استعدادهاى عقلى و عرفانى اش.
انسان، یک مجموعه است و هرجزئى از این مجموعه عاطل و باطل گردد، کل انسان آسیب مى بیند.
این مجموعه، درحد خود زیباست، شهوتش هم زیباست، غریزه جنسى اش هم زیباست. منتها تربیت و تزکیه لازم دارد. باید به جامه عفاف و احصان آراسته اش کرد و او را دست کم نگرفت.
آفرینش، بى برنامه نیست. براى ترشح غدد جنسى، زمان معینى مقرر داشته، زمانى که نامش بلوغ است و در این سن و سال، انسان در حد خودش به قواعد و ضوابط اجتماعى و اخلاق جنسى جامعه آشنا شده است و آمدن او در صف زنان و مردان بالغ، نه براى خودش خطرى در بردارد، نه براى جامعه اش.
دو وظیفه مهم.
خانواده و مدرسه، قبل از رسیدن طفل به بلوغ، دو وظیفه مهم دارند:.
1. باید آرام آرام او را با مسائل جنسى به طور پوشیده و پیچیده در پرده حجب و حیا و در هاله اى از قداست و پاکى آشنا کنند و به او بفهمانند که: ازدواج و پیوستن دو جنس مخالف به یکدیگر، همچون رفتن به محراب عبادت خدایى و آسمانى است و بهره جنسى بردن، فقط و فقط در چارچوب ازدواج ممکن است و اگر خداى نکرده، انسانى در خارج از این چارچوب، بخواهد بهره جنسى بگیرد، بعد از بلوغ، مرتکب گناهى عظیم شده و قبل از بلوغ، از آثار وضعى شوم آن، مصونیت نخواهد داشت.
مؤمن رستگار و سعادتمند از دیدگاه قرآن، مصداق این آیه شریفه است:.
وَالَّذینَ هُمْ لِفُروجِهِمْ حافِظُونَ ُ اِى عَلى أزْواجِهِمْ؛(1).
آنهایى که شهوت جنسى خود را جز در مقابل همسران، حفظ مى کنند.
این واقعیت را نه تنها کودکان باید درک کنند و تربیت خانوادگى و اجتماعى آنها بر این روال باشد، بلکه اصولاً هر مسلمانى - چه زن و چه مرد، چه بالغ و چه نابالغ، چه مجرد و چه غیر مجرد - همه باید به آن توجه داشته باشند و پرده عفاف خود را ندرند و محیط زندگى را به مزبله تبدیل نکنند و به حدود و ثغور افراد و خانواده ها احترام کنند و جامعه را به یک فاحشه خانه بزرگ و بى در ودروازه و بى قاعده و ضابطه مبدل نسازند.
در خود قرآن کریم - که کتاب آسمانى مسلمانان است و کتاب زینتى و تشریفاتى هم نیست، بلکه کتاب خواندنى و آموختنى و فهمیدنى و عمل کردنى است - به زبانى بسیار شیوا و در حد اعلاى فصاحت و بلاغت، به عمده مسائل جنسى اشاره شده و کودک مسلمان نیز با آموزش و فهم قرآن همان گونه که به طرف بلوغ و رشد مى رود، با این مسائل آشنایى پیدا مى کند.
درسوره یوسف، سخن از عشق آتشین زنى منحرف، به جوانى که سمبل عفاف و پاکدامنى است، به میان آمده و ضمن این که این جوان، زندان را بر هوسبازى و تسلیم در برابر نقشه هاى شیطانى آن زن ترجیح مى دهد، سرانجام به پیروزى بزرگى نایل مى شود و زلیخا نیز به گناه خود اعتراف و توبه مى کند.
درباره آدم و همسرش با لطف خاصى مى فرماید:.

فَلَمّا تَغَشّهِا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفیفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمّا اَثْقَلَتْ دَعَوا اللّهَ رَبَّهُمِا لَئِنْ آتَیْتنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرینَ؛(2).


چون آدم، همسر خود را در آغوش گرفت، همسر وى احساس حملى خفیف کرد و با آن مدتى سر کرد و همین که سنگین شد، به درگاه خدا نیایش کردند که اگر فرزند صالحى به ما بدهى، از شاکران خواهیم بود.
مى گویند: فصاحت به معناى روانى و زیبایى و شیوایى سخن و بلاغت به معناى سخن گفتن به مقتضاى حال است. اگر در آیه فوق، دقیق شوى در مى یابى که در حد اعلاى فصاحت و بلاغت است و از این بهتر نمى شود گفت.
داستان ولادت مریم و باردار شدن او به وسیله نفخ فرشته و به دنیا آمدن عیسى و باردار شدن مادرموسى و فراغت او و نمونه هایى از این قبیل، راهگشاى آشنایى کودکان با مسائل جنسى و درس عبرت براى همگان است.
دستوراتى که قرآن درباره زنا و روابط زن و شوهر و احکام غسل و تیمم دارد، به تدریج مسأله را براى کودکانى که به بلوغ و رشد نزدیک مى شوند، باز مى کند.
در کنار اینها دستوراتى نیز درباره فرو پوشیدن چشم و حفظ عورت و شهوت خویش و عفیف و پاک بودن انسان مطرح مى شود.
داستان انحراف جنسى قوم لوط و سرانجامِ شوم آنها براى کودکان و نوجوانان، هشدار دهنده و عبرت آموز است.
وقتى انسان در مجموعه احکام عبادات و طهارات و نجاسات و اغسال و علایم بلوغ دقیق شود، مى فهمد که در یک خانواده مسلمان و پایبند به اصول و احکام اسلامى محال است که طفلى بى خبر از مسائل جنسى بار آید که این غیر ممکن است!.
بى شک، فهم این مسائل براى یک انسان که دیر یا زود به آنها مبتلا مى شود، لازم است و زیانى هم ندارد.
در یک محیط سالم و در یک خانواده وظیفه شناس، طفل به تدریج با این مسائل آشنا مى شود و ضرر و زیان و انحرافى هم دامنگیرش نمى شود.
2. آنچه مهم است این است که: اسباب و وسائل تحریک جنسى و هیجان شهوى کودکان فراهم نشود.
اسلام در این باره به اندازه کافى چاره اندیشى کرده است.
در برخى از روایات آمده است:.
یُفَرَّقُ بَینَ الصِبیانِ فى المَضاجِعِ لِسِتِّ سِنینَ؛.
کودکان باید از سن شش سالگى جداى از یکدیگر بخوابند.
و در برخى دیگر از روایات آمده است:.
الصَبِىُّ والصَبِىُّ والصَبِىُّ وَالصَبِیَّةُ (وَالصِبیَّةُ والصَبِیّةُ) یُفَرَّقُ بَینَهُمْ فِى المَضاجِعِ لِعشرِ سِنینَ؛(3).
از سن ده سالگى جداى از یکدیگر بخوابند.
ظاهراً تشخیص این که در چه سن و سالى براى عفاف و پاکدامنى کودکان، خوابیدن در یک بستر زیان بخش است، بر عهده والدین است. آنان باید توجه داشته باشند که حتى همخوابگى دو پسر یا دو دختر هم از نظر اسلام ممنوع است و عواقب وخیمى دارد.
در محیط هاى سرد و مرطوب، کودکان بسیار دیر به بلوغ جنسى مى رسند و در محیط هاى گرم و خشک بسیار زود، با توجه به همین اختلافات محیطى است که بهتر مى شود رمز شش سال و ده سال را درک کرد.
اسلام، بوسیدن دختر شش ساله براى مرد و بوسیدن زن براى پسر هفت ساله را قدغن کرده است‏(4)؛ زیرا این گونه کارها علاوه بر این که موجب انحراف جنسى نوجوانان مى شود، موجب بلوغ زودرس آنها نیز مى گردد و هرگونه جریان و کار و برنامه اى که به بلوغ زودرس طفل کمک مى کند، خیانت و جنایت است.
اسلام، نسبت به این گونه کارهاجدّاً سختگیر و از عواقب ناگوار آن بیمناک است و به همین جهت است که امام على(ع) فرمود:.
مُباشَرَةُ الْمَرأةِ ابْنَتَها إذا بَلَغتْ سِتَّ سِنینَ شُعبَة مِنَ الزِنى؛(5).
مادرى که بدن  دختر شش ساله خود را لمس کند، به نوعى زنا روى آورده است!.
در این سوره دستورهایى وجود دارد که براى پدران و مادران دلسوز و طالب پاکى و عفاف خانواده، بسیار مفید و سازنده است.
در این سوره، فرزندان را بر دو دسته تقسیم کرده است: یکى آنهایى که به سن بلوغ نرسیده اند و دیگرى آنان که رسیده اند.
درباره آنهایى که به سن بلوغ نرسیده اند توصیه مى کند که در سه وقت، با اجازه وارد اتاق خواب و خلوت والدین خود بشوند:.
مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الفَجْرِ وَحینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهیرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلاةِ العِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ؛(6).


یکى پیش از نماز صبح که وقت برخاستن از بستر خواب است و دیگرى هنگام نیمروز که جامه هاى خود را بیرون مى آورید و سوم بعد از نماز عشا که این سه وقت، وقت خلوت و استراحت شماست.
اما بعد از این اوقات، آمد و رفت کودکان نابالغ بر شما بلامانع است و خطر و زیانى ندارد.
دقیقاً این دستور، در جهت تأمین اسباب سلامت روحى کودکان و رشد طبیعى آنهاست که در غیر این صورت، براى آنها مصونیتى نخواهد بود.
اما در مورد اطفال بالغ مى فرماید:.
وَإذا بَلَغَ الأطْفالُ مِنْکُمُ الحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا؛(7).
هنگامى که کودکان شما به سن بلوغ رسیدند، در هر حال باید براى وارد شدن بر شما اجازه بگیرند.
این که اسلام به مسأله پوشش زن این همه اهمیت مى دهد و نگاه کردن به نامحرم را شعبه اى از زنا تلقى مى کند و طرفدار این اصل است که جلو کشش ها و دام گستردن ها و جلوه گرى ها و چشم چرانى ها گرفته شود، همه و همه براى پاک ماندن جوانان و محدود و محصور کردن التذاذ جنسى در چارچوب ازدواج و همسرى است و به همین جهت، آن جا که خطر سقوط و انحراف و گناه از بین مى رود، ممنوعیت ها هم منتفى مى شود.
آنهایى که به اصطلاح محارم یکدیگرند، مانند: خواهر، برادر، پسر، دختر، مادر، پدر، عمو، عمه، خاله، برادرزاده، خواهر زاده، مادر برزگ، پدربزرگ و خواهر و برادر رضاعى، این محدودیت ها را ندارند و حتى در مورد زنان پیر و بازنشسته قرآن مى فرماید:.
وَالقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاتى لایَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناح أنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بزینةٍ وَأنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْر لَهُنَّ؛(8).
بر زنان باز مانده اى که امید شوهر ندارند گناهى نیست که پوشش خود را بگذارند، بدون این که به جلوه گرى و خود آرایى بپردازند و البته خوددارى کردن براى آنها بهتر است.
در روایتى آمده است که جابر گفت: به همراه پیامبر خداْ درب خانه فاطمه رفتیم، همین که به آن جا رسیدیم، دست بر در خانه نهاد و فرمود: سلام بر شما. فاطمه جواب داد. پیامبر فرمود: داخل شوم فاطمه جواب داد: داخل شو یا رسول اللّه! پیامبر فرمود: با هر که با من است، داخل شوم فاطمه جواب داد: سرپوشى ندارم. پیامبر فرمود: سرت را بپوش. فاطمه سر خود را پوشید. بار دیگر پیامبر سلام کرد و فاطمه جواب داد. مجدداً اجازه ورود خواست و فاطمه اجازه داد. باز فرمود: با آن کسى که همراهم هست فاطمه عرض کرد: با آن که همراهت هست....(9).
این گونه رفتار پیامبر با دختر بلند اختر خود درسى است به همه مسلمانان که به هنگام وارد شدن به خانه دیگرى - ولو از نزدیکان باشد - رعایت ادب کنند و کسب اجازه نمایند.
قرآن نیز مى فرماید:.
لاتَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتّى تَستَأنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلى اَهْلِها؛(10).
در خانه هایى غیر از خانه هاى خود داخل نشوید، تا این که آشنایى بدهید و بر اهل خانه سلام کنید.
وَإنْ قیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا؛(11).
اگر به شما گفتند: برگردید، پس برگردید.
منابع:
1-مؤمنون،آیه5و6
2-اعراف:آیه189
3-روضه المتقین،ج8،ص257
4-همان جا
5-همان ص244
6-نور،آیه8
7-همانآیه59
8-همانآیه60
9-روضه المتقین،ج8ص250
10-نور-آیه27
11-همان- آیه28
www.al-shia.com

تعلیم و تربیت گام به گام در مهد خانواده-1

 از نظر اسلام، تعلیم و تربیت کودک، گام به گام انجام مى گیرد و اگر چه معلم و مدرسه و امکانات دیگر به کمک خانواده ها مى شتابند، لیکن اولین گام را خانواده ها بر مى دارند و تا آخرین گام نیز به همراه کودکان و نوجوانان خواهند بود.
خانواده، مأمن و مأوا و مهدِ کودکان است و تنها نهادى است که تا روزى که به مرحله استقلال مى رسند و به تشکیل خانواده جدید مى پردازند با آنهاست. بعد نیز این پناهگاه همچنان موقعیت خود را از لحاظ عاطفى و ارشادى و حمایت هاى مادى و معنوى حفظ مى کند و خانواده جدید را با چندین خانواده، ارتباط مى دهد.
نکته مهمى که تذکر آن را به همه خانواده هاى مسلمان و علاقه مند به رهنمودهاى تربیتى این دین مبین، لازم مى بیند این است که: روش هاى جدید تعلیم و تربیت موجود، خانواده را از لحاظ تربیتى در حاشیه قرار مى دهد و وظیفه اصلى را به دست مهدهاى کودک و کودکستان ها و پانسیون ها مى سپارد؛ اما در روش تربیتى اسلام، خانواده در متن است و در حقیقت، مسؤول اصلى خانواده است و در عین حال، هیچ مانعى نیست که اشخاص یا مؤسسات در اداى این وظیفه بزرگ، پشتیبان و حامى خانواده ها باشند.
امروز، به شکل بسیار گسترده اى دولت ها جاى خانواده ها را گرفته اند. دولت همچون خانواده بزرگى است که کودک را از روز تولد، گام به گام همراهى مى کند و مسؤولیت هاى او را در کودکستان ها و مدرسه ها و دانشگاه ها و سربازخانه ها و سرانجام ادارات و مراکز و مؤسسات دولتى مى پذیرد.
مى توان گفت: هر چه نقش دولت ها گسترش بیشترى پیدا مى کند، نقش خانواده ها محدودتر مى شود و در حقیقت، خانواده را در حد یک ماشین تولید کودک، تنزل مى دهند!.
ما مدعى دولت ها نیستیم و زحمات آنها را در این راه ناسپاسى نمى کنیم، ولى از عواقب سوء و ناگوار بریدن کودکان از خانواده ها و سست شدن روابط عاطفى والدین و جگر گوشه هاى آنها نگرانیم.
صرف نظر از این که پیشرفت روز افزون و چشمگیر این رویه، موجب محرومیت کودکان از شهد گواراى محبت مى شود و آنها را - همچون گله اى که زیر نظر یک چوپان چماق به دست، صبح به صحرا و کوهستان و کنار چشمه و رودخانه مى روند و شب سر به زیر و آرام و چشم و گوش بسته به آغل بر مى گردند! - به یک زندگى یک نواخت و دور از فراز و نشیب و بسیار تصنعى معتاد مى سازند، براى خود خانواده ها نیز بى ضرر و زیان نیست.
کودکان هر چه به خانواده نزدیک تر باشند، بر استحکام پیوند والدین خود مى افزایند و چه بسیار رنجش ها و گلایه ها را که آنها به لبخند نشاط بخش ثمره هستى خویش، از جان و دل مى زدایند!.
در خانواده هاى سنتى طلاق کمتر است - اگر نگویم صفر است! - و در خانواده هاى غرب زده و شرق زده و شیفته روش هاى تربیتى شرق و غرب، آمار طلاق روز افزون است.
در خانواده هاى - واقعاً - اسلامى، از آن جا که زن و شوهر، پس از رسیدن به یکى از هدف هاى زندگى (عروس شدن و داماد شدن!) به فکر جهش و ارتقا به سوى هدف بعدى (پدر شدن و مادر شدن!) هستند و مى خواهند براى فرزند دلبند خود واقعاً پدر و واقعاً مادر باشند، هر چه انسان فکر مى کند دلیلى براى جدایى و طلاق نمى یابد.
با دیدى که نگارنده به مسأله مى نگرد و توضیحات مفصلى که داده است، طلاق به معناى درجا زدن و خراب نمودن سنگر مقدس پدرى و مادرى و سرنوشت کودکى را به بازى گرفتن است.
البته گاهى به حکم ضرورت باید قدرى عقب گرد کرد. کسى که مى خواهد پرش کند، ناگزیر است چند قدمى به عقب برگردد تا بتواند فاصله مورد نظر خود را که سقوط در آن بى خطر هم نیست، طى کند. ما هم این ضرورت را به ناچار مى پذیریم و به همین دلیل، راه را براى طلاق و جدایى باز مى گذاریم و طلاق را به عنوان یک حلال منفور مى پذیریم، اما توصیه مى کنیم که: طلاق براى یک انسان مسلمان، کمال نیست، بلکه نقص و عقب گرد است!.


علت این که درخانواده هاى اسلامى، طلاق از نظر آمارى، درصد بسیار ضعیفى دارد، همین است که با تولد کودک، بلافاصله عروس و داماد دیروز، پدر و مادر امروز مى شوند و به همراه مفتخر شدن به این دو عنوان، وظیفه هاى سنگینى بر دوش آنها گذارده مى شود که چون در انجام آنها گام به گام باید پیش روند، به طور مستمر، با همیارى و همکارى و همفکرى باید تلاش کنند و در این صورت، فرصتى هم براى جر و دعوا و طلاق نخواهند داشت!.


بگذارید دولت هاى غربى و شرقى و ملت هاى غرب و شرق، چوب فاصله گرفتن از خدا و انبیاى او را بخورند و در مسأله مهم خانواده، روز به روز گرفتار فجایع و مصایب بزرگ تر بشوند؛ باشد که روزى پیشانى آنها به سنگ بخورد و پشیمان و نادم از گذشته اسف بار خود، به سوى خدا و پیامبران بازگردند.
دولت ها وظیفه دارند حامى خانواده ها باشند و تعلیم و تربیت را بر عهده خود خانواده ها بگذارند و این مسؤولیت سنگین را بر دوش نگیرند و عواقب شوم آن را متوجه خانواده ها و نسل هاى نوخاسته نسازند.
اسلام، طرفدار و پشتیبان این رویه است و پدرها و مادرها را از مسؤولیت، رها نمى سازد.
قرآن مى فرماید:.


وَأمُرْ أهْلَکَ بِالصَّلوةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْها؛(1).
خانواده خود را به نماز فرمان بده و بر نماز آنها شکیبا باش.
مى گویند: هنگامى که این آیه بر پیامبر گرامى اسلامْ نازل شد، روزى پنج نوبت به درخانه على و زهرا مى رفت و این خانواده الگوى اسلامى را توصیه مى کرد که:.
الصَّلاةَ، الصَّلاةَ، یَرْحمُکُمُ اللّهُ؛(2).
نماز را به پاى دارید، خدا شما را رحمت کند.
و بدین ترتیب، رهبر بزرگ اسلام به عنوان بزرگ خانواده و پدر و پدر بزرگ، گام به گام در تعلیم و تربیت کودکان خانواده حرکت مى کرد و در این راه، شکیبا و استوار بود تا هرچه بهتر بتواند این وظیفه سنگین را انجام دهد و براى دیگران نیز (اسوه) و الگو باشد.
قرآن توصیه مى کند که:.


قُوْا أنْفُسَکُمْ وَاَهْلیکُمْ ناراً؛(3).
خود و خانواده هاى خود را از آتش دوزخ حفظ کنید.
یک مسلمان، تنها تکلیفش این نیست که خودش را به دوزخ نکشاند، بلکه وظیفه دارد افراد خانواده را نیز از سقوط در ورطه هولناک عذاب و بدبختى حفظ کند.
درحقیقت، این مسلمان، گام به گام همراه اعضاى خانواده است و ناظر اعمال و اخلاق و عقاید آنهاست و با اداى رسالت تربیتى خویش، هموار کننده راه سعادت و سربلندى آنهاست.
مردم شایسته، همان گونه که به خود مى اندیشند، به فرزند خود مى اندیشند و على وار، فرزند را پاره اى از وجود خود، بلکه مجموعه هستى و کل وجود خود مى شناسند.(4) به همین جهت، قرآن در ترسیم سیماى عصمت گونه آنها مى فرماید:.
حَتّى إذا بَلَغَ أشُدَّهُ وَبَلَغَ أرْبَعِینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أوْزِعْنى أنْ أشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتى اَنْعَمْتَ عَلَىَّ وَعَلى والِدَىَّ وَاَنْ أعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَأصْلِحْ لى فى ذُرِّیَّتى؛(5).
همین که به حد رشد رسید و چهل ساله شد، مى گوید: پروردگارا! به من الهام کن که نعمتت را که به من و والدینم داده اى سپاس گزارى کنم و عمل صالحى که مورد پسند تو باشد، انجام دهم و ذریه مرا براى خاطر من شایسته گردان.
مسلمان یعنى این! مسلمان از دو سو خود را مرتبط به دیگران مى داند: از سویى به والدین و از سویى به فرزندان. این گونه پیوندهاى استوار خانوادگى است که در تعلیم و تربیت مى تواند معجزه گر باشد و انسانیت را اعتلا و ارتقا بخشد و هر جامعه اى که این پیوند را سست و متلاشى کند، تیشه به ریشه خود مى زند.
خانواده هاى مسلمان در برابر فرزند متخلف و سرکش خود بى تفاوت نیستند و همچنان گام به گام به دنبال او هستند. شاید بتوانند او را به راه آورند و در مهد اصلى خانواده، از نعمت تربیت و تزکیه برخوردارش گردانند. به نمونه قرآنى زیر توجه کنیم:.
وَالَّذى قالَ لِوالِدَیْهِ أفٍّ لَکُما أتَعِدانِنى أنْ أخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ القُرُونُ مِنْ قَبْلِى وَهُما یَسْتَغیثِانِ اللّهَ وَیْلَکَ ءامِنْ إنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقّ فَیَقولُ ما هذا إى أساطِیرُ الأوَّلینَ؛(6).
فرزندى که به والدین خود مى گوید: اف بر شما! آیا به من وعده مى دهید که در روز قیامت سر از گور بر مى دارم و حال آن که پیش از من نسل ها نابود شده و از گور سر بر نداشته اند! اما والدین به درگاه خداوند استغاثه مى کنند و به او مى گویند: واى بر تو! ایمان بیاور که وعده خدا حق است؛ اما او همچنان سرکشى کرده مى گوید: اینها جز افسانه هاى گذشتگان نیست!.
اینها نشانگر این است که والدین نه تنها باید گام به گام، فرزند سر به راه خود را تعقیب کنند و در تربیت و تزکیه او کوشا باشند، بلکه منحرفان را نیز باید مراقبت و مواظبت کنند و با صبر و شکیبایى و نیایش به درگاه خدا، در راه ارشادش بکوشند و از کمترین فرصت، در این راه بهره گیرى و استفاده کنند. تا در پیشگاه خداوند معذور باشند.
حال، توجهى نیز به رهنمودهاى رهبران دین بکنیم. آنچه آن بزرگواران فرموده اند به منزله آیین نامه هاى اجرایى دستورات قرآن کریم است.
دعا و نیایش، جلوه زیباى آرمان هاى بلند انسان است. انسان در حال دعا از خدایى که مظهر جمال و جلال مطلق است، مسألت مى کند که از نعمت جمال و جلال، بهره مندش سازد.
امام سجاد(ع) به یکى از دوستان خود تعلیم داد که هفتاد بار این گونه دعا کند:.
رَبِّ لا تَذَرْنِى فَرْداً وَأنْتَ خَیْرُ الوارِثینَ، وَاجْعَلْ، لى مِنْ لَدُنْکَ وَلیّاً یَرِثُنى فى حَیاتى وَیَسْتَغْفِرُ لى بَعْدَ مَوْتِى، وَاجْعَلْهُ لِى خَلقاً سَوِیّاً، وَلاتَجْعَلْ لِلشیْطانِ فیهِ نَصیباً، أللّهُمَّ إنّى أسْتَغْفِرُکَ وَأتُوبُ إلَیْکَ، إنَّکَ أنْتَ الغَفُورُ الرَحیمُ؛(7).
پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترین وارثانى. براى من از جانب خود فرزندى قرار ده که در زندگى وارث من باشد و بعد از مرگم، برایم طلب آمرزش کند و او را از نظر خلقت، سالم و هماهنگ گردان و براى شیطان، در او بهره اى قرار مده. خدایا! از تو طلب آمرزش مى کنم و به درگاهت توبه مى نمایم که تو آمرزنده و رحیمى.
در دوره باردارى، مادر باید مراقبت هاى لازم داشته باشد، تا کودک خود را که امانتى است الهى، سالم به دنیا آورد.
پس از تولد طفل، نوبت به شیر دادن طفل مى رسد و مادر باید حتى الامکان، فرزند خود را شیر بدهد. امیرالمؤمنین(ع) فرمود:.
ما مِنْ لَبَنٍ یُرْضَعُ بِهِ الصبِىُّ أعْظَمُ بَرَکَةً عَلَیْهِ مِنْ لَبَنِ أمِّهِ؛(8).
هیچ شیرى براى کودک، با برکت تر از شیر مادر نیست.
امام صادق(ع) فرمود:.
الرِضاعُ واحد وعشرونَ شهراً فما نقصَ فهو جور علَى الصَبىِّ؛(9).
کودک باید 21 ماه شیر بخورد و کمتر از آن، ستم بر کودک است.
نا مگذارى کودک، یکى از وظایف مهم خانواده است و امام کاظم(ع) فرمود:.
أوَّلُ ما یَبرُّ الرَجُلُ وَلَدَهُ أنْ یُسَمِّیهُ بِاسْمٍ حَسَنٍ فَلْیُحَسِّنْ أحَدُکُمْ اسمَ وَلَدِهِ؛(10).
نخستین گامى که انسان در راه نیکى به فرزند بر مى دارد، این است که او را به نامى نیکو نامگذارى کند. شما باید نام نیکو بر فرزند خود بگذارید.
توصیه شده است که:.
سَمُّوا أولادَکُم قبلَ أن یُولَدَ... وَقَد سَمّى رَسُولُ اللّهِ‏ْ مُحسِّناً قَبلَ أن یُولَدَ ؛(11).
کودک را قبل از تولد نامگذارى کنید. همان گونه که پیامبر گرامى اسلام، فرزند دختر خود را قبل از تولد، محسن نامید.
خانواده، با تولد کودک سعى مى کند اولین آهنگى که در گوش طفل زمزمه مى شود، آهنگ اذان و اقامه باشد و از همان لحظات نخستین زندگى، او را در خط راستین اسلام قرار مى دهد.
پیامبرخداْ فرمود:.
مَن وُلِدَ لَهُ مَولُود فلیُؤذّنْ فى أذُنِهِ الیُمنى بِأذانِ الصَلاةِ، وَلیُقِمْ فى أذُنِهِ الیُسرى فَإنَّها عِصْمَة مِنَ الشیطانِ الرَجیمِ؛(12).
هر کس خدا به او فرزندى داد، در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگوید که عصمت و نگاهدارى از شیطان رجیم است.
به شکرانه این که خداوند فرزندى به خانواده عطا فرمود، موى سرش را مى تراشند و مقابل آن طلا یا نقره به مستمندان مى دهند.(13).
گام دیگر خانواده در راه تحقق آرمان پدرى و مادرى این است که در روز هفتم تولد طفل، او راختنه کنند و براى او عقیقه بدهند که این هم جشنى است که زندگى خانوادگى را شیرین تر مى سازد.
امام صادق(ع) فرمود:.
اَلمَوْلُودُ یُعَقُّ عَنْهُ وَیُخْتَنُ لِسَبْعَةِ أیّامٍ؛(14).
نوزاد در روز هفتم تولدش ختنه مى شود و برایش عقیقه مى کنند.
مقصود از عقیقه، گوسفندى است که ذبح مى کنند و بهتر است که والدین از گوشت آن نخورند.
از این پس، والدین باید خود را براى برداشتن گام هاى بعدى در راه تعلیم و تربیت و تزکیه او آماده سازند.
امام صادق(ع) فرمود:.
دَع اِبْنَکَ یَلْعَب سَبْعَ سِنِینَ، وَیُؤَدَّبُ سَبْعَ سِنینَ، وَالزَمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سِنینَ، فَإنْ اَفْلَحَ وَإى فَإنَّهُ مِمَّنْ لاخَیْرَ فیهِ؛(15).
فرزند را بگذار تا هفت سال سرگرم بازى بشود و هفت سال تأدیب و تربیت مى شود و مدت هفت سال به منظور تعلیم آنچه لازم است و تربیت هاى بعدى، خودت را به او پیوسته گردان، اگر اهل رستگارى است، رستگار مى شود و اگر نیست، به بیراهه مى رود و از کسانى است که در آنها خیرى نیست.
این همان تعلیم و تربیت گام به گام است. بدیهى است که 21 سال انسانى را ملازم و مراقب بودن و با برخوردارى از تاکتیک هاى صحیح، به تعلیم و تربیت او همت گماشتن، براى یک خانواده، حداکثر وظیفه شناسى است. حال اگر نوجوان در آن سن و سال، به بیراهه مى رود، ربطى به قصور یا تقصیر خانواده ندارد. مع الوصف، باز اگر زمینه اى وجود دارد، نباید رهایش کرد. در دستور العمل فوق فرض بر این است که دیگر زمینه اى نیست.
على(ع) فرمود:.
یُرَبَّىَ الصَبِىُّ سَبْعاً، وَیُؤَدَّبُ سَبْعاً، وَیُسْتَخْدَمُ سَبْعاً، وَمُنتَهى طُوْلِهِ فى ثَلاثٍ وَعِشْرینَ سَنَةً، وَعَقْلِهِ فى خَمْسٍ وَثَلاثینَ سَنَةً، وَمِا کانَ بَعْدَ ذلِکَ فَبِالتَجارِبِ‏(16)؛.
کودک به مدت هفت سال تربیت مى شود و به مدت هفت سال ادب آموزى مى شود و به مدت هفت سال به خدمت گمارده مى شود. رشد بدنى او تا سن 23 سالگى است و رشد عقلى او تا سن 35 سالگى است و آنچه بعداً فرا مى گیرد، از راه تجارب است.
در بیان فوق، منظور از تربیت، تربیت بدن و رشد بدنى و اشتغالاتى است که به رشد صحیح جسمانى کودک کمک مى کند و مصداق بارز آن، بازى هاى بچگانه است.
رشد بدن و رشد عقل تا 23 و 35 سال، البته تقریبى است و این نیز واضح است که تا این سن و سال ها، رشد سریع است و بعد اگر رشدى باشد بسیار کند است و نمودى ندارد.
در این جا نگارنده خود را موظف مى داند که احساس قلبى خود را نسبت به عظمت اسلام و اهمیتى که این مکتب آسمانى به بازى کودکان مى دهد، آشکار کند، زیرا على رغم این که همواره بازى کودک، در نظر بزرگسالان، کم اهمیت و بى ارزش تلقى شده است، اسلام با آن دید وسیع و کامل خود مى فرماید:.
تُسْتَحَبُّ عَرامَةُ الغُلامِ فى صِغَرِه لِیَکُونَ حَلیماً فى کِبرِهِ؛(17).
بازى کردن طفل در خردسالى و رها کردن او براى بازى مستحب و پسندیده است، تا در بزرگسالى بردبار و عاقل بشود.
حتى در بعضى از روایات، این جمله هم اضافه شده است که: سزاوار نیست بچه غیر از این باشد، تا والدین بدانند که بچه محجوب و سربزیر و آرام و بى سروصدا، براى آنها مایه خوشبختى امروز و سربلندى فردا نیست!.
بازى وسیله رشد اندام و مغز و عواطف و احساسات کودکان است به علاوه، بازى اگر دسته جمعى باشد، کودک را از انزوا و کم رویى نجات مى دهد و به او عرضه و جرأت مى بخشد و هر چه بهتر مى تواند در مجامع و محافل و حوادث اجتماعى، استعداد خود را بروز و ظهور بخشد.
براى یک جوان مسلمان، آشنایى با معارف و قوانین و آداب و اخلاق اسلامى بسیار ضرورت دارد و به همین جهت، مدرسه باید در کنار علوم متعارفى که موظف است به نسل نو خاسته امروز بیاموزد، از معارف اسلامى نیز به او تعلیم دهد.
و به همین جهت است که امام صادق(ع) فرمود:.
بادِرُوا أحْداثَکُمْ بِالحَدیثِ قَبْلَ أنْ یَسْبِقَکُمْ إلیْهِم المُرْجِئَةُ؛(18).
پیش از آن که گروه مرجئه، جوانان شما را گمراه کنند، به آنها حدیث بیاموزید.
مرجئه در قدیم یک گروه سیاسى بودند و از راه عقاید مذهبى، جوانان را منحرف و گمراه مى کردند و از آنها در راه مقاصد سوءِ سیاسى بهره مى گرفتند. اینها مى گفتند:.
بهشت و جهنم به دست خداست و خدا هرکه را خودش بخواهد به بهشت یا جهنم مى برد. خداوند ممکن است على را به جهنم و معاویه را به بهشت ببرد!.
همواره گروه هاى سیاسى در راه جوانان دام مى گسترند. پدران و مادران وظیفه دارند قبل از این که گروه ها فرصت پیدا کنند و جگر گوشه هاى آنها را به گمراهى بکشانند، از راه تعلیم معارف اصیل و صحیح اسلامى، آنها را مجهز کنند تا در دام هاى مهلک گرفتار نشوند.
این وظیفه، در شرایط جهان امروز و مخصوصاً کشور ما از اهمیت بیشترى برخوردار است.

پاورقی:
1-طه (20) آیه 132.
2.تفسیر نورالثقلین،ج‏3، ص‏409، چاپ اسماعیلیان.
3.تحریم (66) آیه 6.
4.ووجدتُکَ بعضِى بلْ وجدتک کُلِّى.( نهج البلاغه (صبحى صالح) نامه 31.).
5.احقاف (46) آیه 15.
6.همان، آیه 17.
7.روضة المتقین،ج‏8، ص‏544.
8.همان، ص‏556.
9.همان، ص‏554.
10.همان، ص‏624.
11.همان، ص‏625.
12.همان، ص‏621.
13.همان، ص‏623.
14.همان، ص‏619.
15.همان، ص‏643.
16.همان، ص‏651.
17.همان، ص‏652.
18.همان، ص‏651.
منبع: www.quran-al-shia.com

معجزه های ریاضی و عددی در قرآن

 خداوند متعال در سوره بقره آیه ی 22 می فرماید : «اگر از آنچه که بر بنده خودمان فرو فرستاده ایم در تعجب و تردید می باشید . پس (حداقل) یک سوره مشابه آن بیاورید و در این کار از هر که خواهید کمک بگیرد . و در آیه بعد از آن می فرماید : «اگر نتوانستید که هرگز هم نخواهید توانست از آتشی بترسید که برای کافران آماده شده است» .


اصولاً قرآن به حدی شیوا و روان است که هر کس حتی کمترین آشنایی با زبان عربی داشته باشد با خواندن یا شنیدن قرآن ناخودآگاه در می یابد که هیچ فرد سخنوری نمی تواند چنین بیانی داشته باشد و کلام و سخن هیچ انسانی نمی تواند باشد .


معجزه قرآن فقط به معارف عمیق عقلی و اجتماعی ، علوم غیبی و معانی شگفت انگیز و شیوایی و روانی کلام محدود نمی شود و هر روز ابعاد تازه ای از شگفتیهای قرآن کشف می شود .


اکنون 20 مورد برای نمونه از اعجازهای عددی و ریاضی قرآن که با استفاده از کامپیوتر تاکنون مشخص شده در زیر می آوریم :


1ـ کلمه (امام) به معنای رهبر و زمامدار الهی به صورت مفرد و جمع 12 بار در قرآن کریم تکرار شده است که مطابق است با روایات نقل شده از پیامبر اسلام (ص) از طریق شیعه و سنی مبنی بر اینکه تعداد امامان بعد از ایشان 12 نفر می باشند . برای نمونه یکی از آیات قرآن که کلمه امام در ‌آن آمده است ، سوره یس آ‌یه 12 می باشد: «وکل شییء أحصیناه فی امام مبین» و ما هر چیزی را در امام روشنگری جمع نموده ایم .


نام دوازده امام که جانشینان پیامبر (ص) می با شند عبارتند : 1ـ امام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) 2ـ امام حسن (ع) 3ـ امام حسین (ع) که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام برادر یکدیگر می باشند و هر دو فرزند امام امیرالمؤمنین (ع) می باشند در حالی که بقیه امامان علیهم السلام نسبت به یکدیگر نسبت پدر و پسر دارند 4ـ امام سجاد (ع) 5ـ امام محمد باقر (ع) 6ـ امام جعفر صادق (ع) 


7ـ امام موسی کاظم(ع)8ـ امام رضا(ع) 9ـ امام جواد (ع) 10ـ امام هادی (ع) 11ـ امام حسن عسگری(ع) 12ـ امام مهدی (ع) که طبق اعتقادات مسلمانان او زنده و غیرقابل رؤیت و در همه جا حاضر است و روزی قدرت جهان را همراه حضرت عیسی (ع) بدست می گیرد .


برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به کتاب شریف و مقدس «اسرار آل محمد (ص) » نوشته شاگرد و سرباز فداکار امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام جناب سلیم بن قیس هلالی .


2ـ کلمه (شهر) به معنی ماه ، 12 بار در قرآن کریم تکرار شده است که مساوی تعداد ماههای یکسال است .


3ـ کلمه (یوم) به معنای روز ، 365 بار در قرآن کریم تکرار شده است که مساوی تعداد روزهای یکسال شمسی است .


4ـ کلمه (ساعه) 48 بار در قرآن کریم تکرار شده است که در 24 مورد قبل از آن یکی از حروف ذکر شده است و در 24 مورد دیگر قبل از آن حرفی وجود ندارد . بنابراین هر مورد را که در نظر بگیریم مطابق است با تعداد ساعات یک شبانه روز که 24 ساعت می باشد .


5ـ کلمه (سجد) به معنای سجده کرد و مشتقات آن (در زمان ماضی ، مضارع و امر) برای عاقلان 34 بار تکرار شده است که این عدد برابر است با تعداد سجده های واجب روزانه ، چون روزانه 17 رکعت نماز واجب است و هر رکعت 2 سجده دارد .


6ـ کلمه (رجل) به معنای مرد مساوی کلمه (امراه) به معنای زن هر کدام 24 بار آمده است .


7ـ کلمه (ملائکه) به معنای فرشتگان و کلمه (شیطان) به معنای اهریمن و یا جن هر کدام 88 بار تکرار شده است .


8ـ کلمه (استعاذه) به معنای پناه بردن و کلمه (ابلیس) به معنای شیطان هر کدام 11 بار به کار رفته است .


9ـ کلمه (آخرت) به معنای جهان آخرت و کلمه (دنیا) به معنای این جهان هر کدام 115 بار تکرار شده است .


10ـ کلمه (الحسنات) به معنای خوبی ها و کلمه (سیئات) به معنای گناهان هر کدام 180 بار تکرار شده است .


11ـ کلمه (الحیاه) به معنای زندگی وکلمه (الموت) به معنای مرگ هر کدام 145 بار تکرار شده است .


12ـ کلمه (ارسل) به معنای فرستاد و مشتقات آن 513 بار در قرآن کریم تکرار شده است و نام 28 پیامبری که در قرآن از آنها نامی آورده شده است نیز مجموعاً 513 بار تکرار شده است .


13ـ کلمه (الرسل) به معنای پیامبران و کلمه (الناس) به معنای مردم هر کدام 368 بار تکرار شده است .


14ـ کلمه (الرغبه) به معنای میل و کلمه (الرهبه) به معنای ترس هر کدام 8 بار تکرار شده است .


15ـ نام مبارک پیامبر اسلام (محمد و احمد) مجموعاً 5 بار در قرآن امده است (4 بار محمد و 1 بار احمد) و کلمه صلوات که به معنای درود می باشد و بیشتر برای  درود فرستادن بر پیامبر و خاندان پیامبر استفاده می شود نیز 5 بار در قرآن تکرار شده است .


16ـ کلمه (ایثار) به معنای گذشت و فداکاری و کلمه (شح) به معنای بخل و تنگ نظری هر کدام 5 بار تکرار شده است .


17ـ کلمه (سرور) به معنای شادی و کلمه (حزن) به معنای غم و اندوه هر کدام 4 بار تکرار شده است .


18ـ کلمه (الحر) به معنای گرما و کلمه (البرد) به معنای سرما هر کدام 4 بار تکرار شده است .


19ـ عبارت (حزب الله) به معنای یاران خداوند و عبارت (حزب الشیطان) به معنای یاران شیطان هر کدام 3 بار تکرار شده است .


20ـ در قرآن کریم به اینکه 300 سال شمسی دقیقاً برابر 309 سال تمام قمری است به صورت مستقیم اشاره شده است .


این مطلب وقتی مشخص شد که یکی از علمای دین یهود از حضرت امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرسید : چرا قرآن مدت توقف و خواب اصحاب کهف را 309 ذکر سال کرده است در حالی که در حاشیه تورات ما این مدت 300 سال نوشته شده است ؟


حضرت امیر علیه السلام فرمودند : «سالهای شما شمسی است ولی سالهای ما قمری است» .


جالب اینجاست که یکی از اساتید ریاضی این محاسبات را انجام داده که خلاصه قابل فهم آن چنین است :


سال شمسی یهود 365 روز تمام بوده است . بنابراین 300 سال آنها می شود :


روز 109500=365×300


در حالی که سال قمری برابر است با 354 روز و 8 ساعت و 48 دقیقه بنابراین 309 سال قمری برابر است با :


روز 109500=]48 دقیقه و 8 ساعت و 354 روز[ ×309


پس معلوم شد که 300 سال شمسی یهود برابر است با 309 سال قمری نه یک روز کمتر نه بیشتر.


این در حالی است که تا صدها سال بعد از نزول قرآن هنوز شبانه روز به 24 ساعت و هر ساعت به 60 دقیقه و الی آخر تقسیم نشده بود . و حتی ساعت هنوز اختراع نشده بود .


بنابراین حضور هر کلمه در قرآن در مکان خاص و به تعداد معین حادی پیام و مفهوم ویژه ای
می باشد که در حقیقت یک نوع از اعجاز و معجزه می باشد . زیرا مجموعه آیات قرآن در مدت نسبتاً طولانی 23 سال و در اوضاع و احوال مختلف مثلاً گاهی در جنگ و گاهی در صلح ، گاهی در مکه و گاهی در شعب ابیطالب و محاصره گاهی در مدینه و گاهی در سفر و گاهی در شب و گاهی در روز بر پیامبر (ص) نازل می شد و چنین نبود که پیامبر خدا (ص) مانند مؤلفان کتابهای مختلف مدتی در کتابخانه ای خلوت کند و از سر فرصت و فراغت و یا با رجوع به منابع مختلف کتابی بنویسد .


یکی دیگر از اعجازهای قرآن که 2 سال قبل توسط  یکی از فارغ التحصیلان رشته آمار جناب آقای کوروش جم نشان کشف شده است :


قبل از ‌آنکه آن را توضیح دهیم ابتدا سه نکته را متذکر می شویم :


الف)همان طور که می دانیم تعداد کل آیات قرآن کریم 6236 آیه است که یک عدد زوج است .


ب) همچنین می دانیم که قرآن 114 سوره دارد پس مجموعه شماره سوره های قرآن می شود 6555 که یک عدد فرد است:


(6555=114+000+4+3+2+1)


ج) اگر شماره ی هر سوره را با تعداد آیات آن سوره جمع کنیم عدد مخصوص آن سوره بدست می آید مثلاً برای سوره حمد که اولین سوره قرآن می باشد عدد مربوط می شود 8‌ (7+1) و برای سوره بقره می شود 288(286+2) و برای سوره آل عمران عدد مربوط می شود 203 یعنی (200+3) .


حال اگر این عددهای به دست آمده برای هر سوره را به تفکیک زوج و فرد در جدول های جداگانه ای قرار دهیم نتایج شگفت آوری به دست می آید .


جدول عددهای حاصله ی فرد    جدول عددهای حاصله ی زوج  
آل عمران 203 فاتحه 8
مائده 125 بقره 288
انعام 171 نساء  180
0  0  0 0  0  0 0  0  0 0  0  0
جمع کل 6555 جمع کل 6236


چهار مطلب شگفت انگیز در این جدول ها دیده می شود :
الف)مجموع اعداد جدول زوج برابر است با 6236 که مساوی مجموع کل ‌آیات قرآن است و مجموع عددهای حاصل از جدول فرد برابر است با 6555 که همان عدد حاصل جمع شماره سوره های قرآن است .


ب) در هر جدول 27 سوره وجود دارند که تعداد کل آیات آن سوره یک عدد زوج است و بنابراین در هر جدول نیز 30 سوره وجود دارد که تعداد کل آیات آن سوره فرد است .


ج) در هر جدول به طور مساوی 57 سوره قرار می گیرد .


د) مجموع اعداد جدول زوج یک عدد زوج شده است و مجموع اعداد جدول فرد یک عدد فرد شده است .


بدین ترتیب حتی اگر یک آیه از یک سوره ای کم شود یا زیاد شود و یا یک سوره جابه جا شود تمام نظم فوق از بین می رود .


بنابراین این رابطه اثبات می نماید که یک سوره و حتی یک آیه از قرآن شریف کم و یا زیاد نشده است .


اکنون یک نوع دیگر از معجزات قرآن را بیان می نماییم :


خداوند متعال در سوره صف آیه 6 می فرماید : «و به یاد آورید هنگامی که عیسی پسر مریم گفت ای بنی اسرائیل من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تورات را که قبل از من نازل شده تأیید می کند و بشارت دهنده هستم به پیامبری که بعد از من می آید و نام او احمد است» .


همچنین خداوند در سوره اعراف ، آیه ی 157 می فرماید : «مؤمنان کسانی هستند که از پیامبری پیروی می کنند که از هیچ بشری تعلیم ندیده است همان پیامبری که یهودیان و مسیحیان نام او را در تورات و انجیل نوشته شده می یابند» .


حال اگر در همان زمان که قرآن نازل شد ، نام پیامبر در تورات و انجیل وجود نداشت فوراً علمای یهود که دائماً از نزدیک مراقب اسلام بودند برای اثبات عدم حقانیت قرآن به مسلمانان اعلام می کردند که چنین چیزی نیست و تورات و انجیل را به مسلمانان نشان می دادند .


در حالی که چنین چیزی اتفاق نیفتاد و خود این مسأله نشانگر این است که نام مبارک پیامبر در زمان نزول این آیات در کتابهای مقدس یهودیان و مسیحیان بوده است و آنها با این نام مقدس کاملاً آشنایی داشته اند به همین دلیل خداوند متعال در سوره انعام آیه 20 می فرماید : «اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) پیامبر را می شناسند همچنانکه فرزندان خود را می شناسند» .


اما در قرنهای بعد نام آن حضرت و اوصاف او را از تورات و انجیل به تدریج حذف کردند . و حتی مطالب شرم آوری را درباره بعضی از انبیاء الهی وارد کردند تا کارهای زشت خود را توجیه کنند لذا خدای متعال در قرآن کریم نقشه آنها را خنثی نمود و چهره پاک و واقعی انبیاء را مشخص نمود . البته در بعضی موارد کتابهای مقدس که از تحریف به میزان زیادی مصون مانده اند مثل انجیل برنابا نام مبارک پیامبر و اوصاف آن حضرت وجود دارد .


و در سایر کتابهای مقدس ادیان دیگر نیز نام و مشخصات آن حضرت آمده است .


برای نمونه :


در کتاب تورات سفر تکوین باب 20 چنین آمده است : «خدای متعال به حضرت ابراهیم بشارت داد به فرزندی که نامش اسماعیل است و اینکه نسل او را بسیار فرماید و در ذریه اش دوازده امیر و یک امت بزرگ قرار خواهد داد » .


توضیح :


بنی اسرائیل از نسل حضرت اسحاق می باشند و پیامبر اسلام (ص) از نسل حضرت اسماعیل می باشد و منظور از 12 امیر همان 12 امام معصوم علیهم السلام می باشند .


علاقمندان می توانند برای اطلاعات بیشتر به کتاب (بشارات عهدین) نوشته دانشمند معظم جناب آقای محمد صادقی و کتاب (محمد (ص) در تورات و انجیل) نوشته داود عبدالأحد مراجعه کنند .


یکی از معجزات غیبی قرآن این بود که خداوند در سوره احزاب آیه 40 می فرماید :«محمد پیامبر خدا و آخرین پیامبران است»‌


حال اگر محمد (ص) پیامبر واقعی خدا نبود هیچگاه نمی توانست و حتی شاید لازم نمی دید که با صراحت بگوید که بعد از او پیامبری دیگر نخواهد آمد چون به آینده اطلاع نداشت که پیامبری بعد از او نخواهد آمد .


اکنون چند روایت درباره اهمیت و عظمت قرآن ذکر می نماییم :


حضرت امام امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند : از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود : «دیری نپاید که فتنه ها برپا گردد . عرض کردم یا رسول الله ! راه فرار و رهایی از فتنه ها چیست؟ پیامبر (ص) فرمودند : «قرآن کتاب خدا»‌ کتابی که اخبار گذشتگان و آیندگان شما در آن آمده است کتابی که حل و فصل اختلافات و کشمکش های شما در آن می باشد و کتابی که می تواند حق و باطل را به آسانی از هم جدا و روشن سازد . حقیقتی که هزل و شوخی در آن راه ندارد . کتابی که هر ستمگری آنرا به دور اندازد خداوند کمر او را می شکند . آن همان ریسمان محکم الهی است که ارتباط انسان با خدای بدان وابسته است .


با همان کتاب است که گفتگوهای باطل و بی فایده پایان می پذیرد ، دانشمندان از خواندن و تفکر در آن سیر نمی شوند و با گذشت روزگار و قرنها کهنه و فرسوده نمی شود . کتابی است که عجایب و مزایای آن بی پایان است . این قرآن همان گفتاری است که وقتی جنیان‌ آن را شنیدند دلباخته ی آن گردیدند و بی اختیار گفتند : ما قرآن شگفت آوری می شنویم که که به سوی سعادت رهبری می کند ».


همچنین در حدیث دیگری حضرت امیر علیه السلام می فرمایند :  «قرآن آن نور مطلق است
که غروب در آن راه ندارد ، دریای عمیق و پهناوری است که عمق آن پیدا نیست مایه ی عزت و
سربلندی است که یاران واقعی آن خوار و مغلوب نخواهند گردید . قرآن کتابی است که خداوند آن را سیراب کننده ی تشنگان علم و بهار دلهای دانشمندان و آخرین مقصد نیکان و صالحان قرار داده است» .


حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند : «قرآن برنامه ی سعادت و زندگی انسانهاست که از طرف پروردگارشان برای آنان تنظیم گردیده است . مرد مسلمان کسی است که برنامه ی خود را مورد دقت قرار دهد و هر روز حداقل پنجاه آیه از آن را تلاوت کند » .


اکنون چند آیه از قرآن کریم را برای تبرک می آوریم


سوره مبارکه نساء آیه 135 : ای کسانی که ایمان آورده اید ! کاملاً قیام به عدالت کنید برای خدا گواهی دهید ، اگر چه این گواهی به زیان خود شما یا پدر و مادر و نزدیکان شما تمام شود . چرا که اگر آنها ثروتمند و یا فقیر باشند ، خداوند سزاوارتر است که از ‌آنان حمایت کند . بنابراین از هوا و هوس پیروی نکنید که از حق منحرف خواهید شد .


سوره مبارکه آل عمران آیه های 133 و 134 و 135 : و شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن برابر ‌آسمانها و زمین است که برای پرهیزگاران آماده شده است . همانهایی که در ثروتمندی و فقر انفاق می کنند و خشم خود را فرو می برند و از خطای مردم درمی گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد . همانهایی که وقتی مرتکب عمل زشتی بشوند یا به خود ستم کنند ، به یاد خدا می افتند و برای گناهان خود طلب آمرزش می کنند و کیست جز خداوند که گناهان را ببخشد. و بر گناه در حالی که می دانند گناه است اصرار نمی ورزند .


سوره مبارکه بقره آیه 177 : نیکی ، این نیست که به هنگام نماز روی خود را به سوی مشرق یا مغرب بچرخانید . بلکه نیکی و نیکوکار کسی است که به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران (از ته قلب) باور داشته باشد و قسمتی از مال خود را با همه علاقه ای که به آن دارد به خویشاوندان و یتیمان و فقیران و واماندگان در راه و تقاضاکنندگان و بردگان انفاق می کند ، نماز را برپامی دارد و زکات را می پردازد و همچنین کسانی که به عهد و قول خود وفا می کنند و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان مبارزه استقامت به خرج می دهند . اینها کسانی هستند که راست می گویند و گفتارشان با عملشان هماهنگ است و اینها هستند پرهیزگاران .


سوره مبارکه بقره قسمتی از آیه 275 : و کسانی که ربا می خورند (در روز قیامت) برنمی خیزند مگر مانند دیوانه ای که تعادل خود را نمی تواند حفظ کند و مرتب زمین می خورد . این مجازات به خاطر آن است که آنها در دنیا گفتند : «داد و ستد هم مانند ربا است و تفاوتی میان آن دو نیست» . در حالی که خدا داد و ستد را حلال کرده و ربا را حرام .


سوره مبارکه بقره آیه 276 : «خداوند سود ربا را نابود گرداند و صدقات را افزونی بخشد و خداوند افراد بسیار کافر گنه پیشه (یعنی رباخواران) را دوست ندارد» .


سوره مبارکه بقره قسمتی از آیه شریفه 279 : «پس اگر ربا را ترک نکردید آگاه باشید که به جنگ خداوند و پیامبرش برخاسته اید» .


همچنین در حدیثی پیامبر اسلام(ص) می فرمایند : «هر کس یک درهم ربا خورد مانند آن است که با مادر خود در خانه کعبه زنا کرده است» .


سوره مبارکه عنکبوت آیه 26 و 27 و 28 : «و لوط به ابراهیم ایمان آورد و ابراهیم گفت : من به سوی پروردگارم هجرت می کنم که او صاحب قدرت و حکمت است . و در سن پیری اسحاق و یعقوب (اسرائیل) را به او بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانی را در نسل او قرار دادیم و پاداش او را در دنیا دادیم و او در آخرت از صالحان است . و لوط را فرستادیم هنگامی که به قوم خود گفت : شما عمل بسیار زشتی  انجام می دهید که هیچ یک از موجودات جهان قبل از شما آن را انجام نداده است . شما به سراغ پسران (مردان) می روید و راه تداوم نسل و شرافت انسان را قطع می کنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام می دهید . اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند : اگر راست می گویی عذاب الهی را برای ما بیاور . لوط عرض کرد : پروردگارا مرا در برابر  این قوم فاسد یاری فرما » .


سوره مبارکه نمل آیات 54 الی 56 : «و یاد کن لوط را که چون به قوم خود گفت : «آیا دیده و دانسته مرتکب عمل ناشایست (لواط) می شوید ؟ آیا شما به جای زنان از روی شهوت با مردها درمی آمیزید ؟ ]نه![ بلکه شما مردمی هستید که خود را به نادانی زده اید . اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند : خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید که آنها مردمی هستند که به پاکی تظاهر می نمایند» .


سوره مبارکه هود آیات 77 الی 83 : «و هنگامی که فرستادگان ما (فرشتگان عذاب) به سراغ لوط ‌آمدند ، از آمدنشان ناراحت شد ، و قلبش پریشان گشت و گفت : امروز روز سختی است ! (زیرا آنها را نشناخت و از این ترسید که قوم تبهکار مزاحم آنها شوند) قوم او به قصد مزاحمت میهمانان به سرعت به سراغ او آمدند . لوط گفت : ای قوم من ! اینها دختران منند و برای شما پاکیزه ترند با آنها ازدواج کنید و از زشتکاری دست بردارید از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید آیا در میان شما یک مرد فهمیده و‌آگاه وجود ندارد؟! قوم لوط گفتند : تو که می دانی ما تمایلی به دختران تو نداریم و خوب می دانی ما چه می خواهیم . لوط گفت : افسوس ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود تا می دنستم با شما زشت سیرتان ددمنش چه کنم . فرشتگان عذاب گفتند : ای لوط ما فرستادگان پروردگار توایم آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد در دل شب خانواده ات را از این شهر حرکت ده مگر همسرت که او هم به همان بلایی که ‌آنها گرفتار می شوند گرفتار خواهد شد . موعد عذاب آنها صبح است : آیا صبح نزدیک نیست؟!


و هنگامی که فرمان ما فرا رسید ، آن شهر و دیار را زیر و رو کردیم و بارانی از گدازه های آتشی و خاکستر آتشفشانی برایشان فرو فرستادیم . سنگهایی که نزد پروردگارت هدفدار شده بود و این گونه عذاب ها از اینچنین ستمگرانی دور نخواهد بود » .


لازم به تذکر است که یکی از علائم آخرالزمان زیاد شدن عمل بسیار زشت لواط می باشد .1


سوره مبارکه مائده آیه 46 و 47 : «و به دنبال پیامبران گذشته ، عیسی (مسیح) پسر مریم را فرستادیم در حالی که کتاب تورات را که قبل از او فرستاده شده بود تأیید می کرد و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و نور و موعظه بود برای پرهیزگاران . اهل انجیل نیز باید به آنچه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم ننمایند ، بدکارند» .


سوره مبارکه آل عمران آیه 54 و 55 : «و دشمنان مسیح برای نابودی او و دینش نقشه کشیدند و خداوند نیز برای حفظ او و دینش نقشه کشید و خداوند بهترین چاره جویان است هنگامی که خدا به عیسی فرمود : من تو را برمی گیرم و به سوی خود بالا می برم و تو را از کسانی که کافر شدند پاک می سازم و کسانی را که از تو پیروی کردند تا روز قیامت بالاتر از کسانی که کافر شدند قرار می دهم . سپس بازگشت شما به سوی من است و در میان شما در آنچه اختلاف داشتید داوری می کنم» .


سوره مبارکه آل عمران 113 و 114 و 115 : «همه مسیحیان و یهودیان یکسان نیستند گروهی از آ‌نان هستند که به حق و ایمان قیام می کنند و پیوسته در اوقات شب آیات خدا را می خوانند در حالی که سجده می نمایند . به خدا و روز قیامت ایمان می آورند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و در انجام کارهای نیک سبقت می گیرند و آنها از صالحانند . و آنچه از اعمال نیک انجام دهند ، پاداش شایسته آن را می بینند و خدا از پرهیزگاران آگاه است » .


سوره مبارکه مائده آیه 82 : «به طور مسلم ، دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان را یهود (منظور علما و سران آنها می باشد) **و مشرکان خواهی یافت و به طور مسلم نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی می یابی که می گویند : «ما یاران عیسی هستیم» این به خاطر آن است که در میان ‌آنها ، افرادی عالم و تارک دنیا وجود دارند و آنها در برابر حق تکبر نمی ورزند» . البته به فرموده امام ششم شیعیان حضرت امام صادق (ع) (ناصبی ها از یهود هم بدترند) توضیح: ناصبی ها به گروهی گفته می شود که نسبت به دوازده امام بی احترامی کرده و شیعیان 12 امام را مورد اذیت و آزار قرار می دهند. 


سوره مبارکه شمس آیه های 1و2و 3 : 1)والشمس و ضحاها : سوگند به خورشید و گسترش نور آن 2)والقمر اذا تلاها : سوگند به ماه هنگامی که پس از آن می آید 3)و النهار اذا جلاها : سوگند به روز هنگامی که جهان را روشن سازد .


البته قرآن دارای یک معنی ظاهری است و معانی عمیق و غیرظاهری هم در بسیاری از آیات وجود دارد . از جمله در همین 3 آیه فوق می باشد . از امام ششم حضرت صادق علیه السلام روایت شده که منظور از خورشید ، وجود مبارک پیامبر اسلام و منظور از گسترش نور آن دین اسلام می باشد . و منظور از ماه وجود مبارک امام اول حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام می باشد که بعد از پیامبر حجت خدا بر تمام مردم زمین است و منظور از روز وجود مبارک امام دوازدهم (مهدی موعود (عج)) می باشد که جهان را با نور عدل و توحید روشن خواهند فرمود .


به امید روزی که امام دوازدهم حضرت مهدی موعود علیه السلام و یار عزیزش حضرت مسیح(ع) و سایر یاران بزرگوار آن حضرت ظهور یابند و انتقام پیامبر اسلام و دختر پاک و مظلوم او یعنی حضرت فاطمه زهرا علیهالسلام و دو فرزند شهیدش امام حسن و امام حسین علیه السلام را از ظالمان بزرگ تاریخ و بشریت و دوستان و پیروان آنها بگیرند و حقیقت قرآن را بر سراسر جهان حکمفرما نمایند . و این آرزویی است که خداوند متعال همانگونه که در سوره انبیاء آیه 105 فرموده است وعده آن را در کتاب های مقدس گذشته نیز داده است : و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون ترجمه : و در «زبور» بعد از تورات نوشتیم : مسلماً سراسر زمین را بندگان شایسته ام وارث خواهند شد.


ضمناً از پیامبر اسلام(ص) روایات بسیار زیادی درباره امام دوازدهم بعد از خود و اینکه او از فرزندان فاطمه (ع) است نقل شده است که جناب آقای آیت اله صافی گلپایگانی در کتاب ارزشمند و معروف خود به نام «برگزیده روایات درباره امام دوازدهم (عج)» صدها روایت را از دهها کتاب معتبر شیعه و اهل سنت درباره وجود مبارک امام دوازدهم از پیامبر اسلام (ص) جمع آوری نموده اند .


در پایان چند بیت شعر تقدیم به حضرت امام زمان (عج)


شاها درخت د ین تویی ، پیوند ماء و تین تویی ، در سینه سینین تویی ، زیتون تویی و تین تویی 
مقصود زین آئین تویی ، و رشد زمین زیر و زبر ، ای یار غایب از نظر
روی تو دیدم جان شدم ، وز صنع تو حیران شدم ، از نرگست گریان شدم وز هیبتت آرام شدم
ای پادشاه بحر و بر ، ای یار غایب از نظر
ای پادشاه جم بیا ، وی قبله اعظم بیا ، ای صاحب خاتم بیا ، ای منجی عالم بیا ،
ای وارث آدم بیا ، وی زاده خیر البشر ، ای یار غایب از نظر
بنگر شها روی زمین ، با آن نگاه نازنین ، از لاله و از یاسمین ، از ظلم و جور و کفر و کین
از هند و ری تا روم و چین عالم به راهت منتظر ، ای یار غایب از نظر


منتخبی از سخنان امام امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه
لزوم پیروی از اهل بیت (خطبة‌97 نهج البلاغه) به اهل بیت پیامبر خود بنگرید و به همان سو روید که آنان می روند و شیوة‌ آنان را پیروی کنید . که شما را از دایرة هدایت خارج نمی کنند . و به گرداب گمراهی باز نمی گردانند . اگر ایستادند بایستید و اگر حرکت کردند حرکت کنید . از آنان جلو نیفتید که گمراه
می شوید و عقب نمانید که هلاک می گردید .


تداوم امامت تا ظهور امام دوازدهم علیه السلام : (خطبة 100 نهج البلاغه) : بدانید که آل محمد (ص) همچون ستارگان آسمان هستند ، هرگاه ستاره ای غروب کند ستارة دیگری طلوع نماید . گویی می بینم که در زمان ظهور مهدی (ع) خداوند نمعت هایش را بر شما کامل نموده  و شما را به آرزوهایتان رسانده .


عظمت اهل بیت : (خطبه 109 نهج البلاغه) : ما درخت نبوت ، جایگاه فرود رسالت ، محل آمد و شد فرشتگان ، معدن های علم و چشمه های حکمتیم ، یاران و دوستان ما در انتظار رحمت پروردگارند و دشمنان و کینه توزان ما در انتظار کیفر و لعنت خداوند به سر می برند .


ضروت پیروی از امامان دوازده گانه :(خطبة 154 نهج البلاغه) : جمعی در دریای فتنه غرق شدند ، به بدعتها چنگ زدند و سنت ها را رها کردند . مؤمنان گوشه ای نشستند و گمراهان و دروغ گویان به زبان آمدند . ما اهل بیت همچون پیراهن تن پیامبر به او نزدیک هستیم . ما یاران و گنجینه های علم و ابواب رسالتیم ، به درون خانه جز از درب آن نمی توان در آمد و هر کس از غیر در وارد شود او را دزد خوانند . آیات کریمة قرآن دربارة اهل بیت است و آنان ذخایر خدای رحمانند . اگر سخنی بگویند راست گویند و اگر خاموش باشند کسی بر آنان پیشی نگیرد .


فضیلت امامان معصوم علیهم السلام : (خطبه 152 نهج البلاغه) :امامان معصوم از سوی خداوند اداره کنندة امور مردم و مراقب بندگان خدا هستند . تنها کسانی که آنان را می شناسند و آنان نیز او را می شناسند وارد بهشت می شوند و کسی که آنان را انکار دارد و آنان نیز او را انکار دارند وارد دوزخ می گردد .


آخر الزمان: (خطبه 103 نهج البلاغه) :در آخرالزمان نجات نمی یابد مگر مؤمنی که گمنام است . اگر در میان مردم باشد شناخته نمی شود ، و اگر در میان جمع نباشد به جستجویش برنخیزند . آنان چراغ های هدایت و نشانه های روشن اند برای کسانی که در تاریکی راه می پیمایند . اینان سخن چینی نمی کنند و عیبهای نهان دیگران را فاش نمی کنند و سخن بیهوده بر زبان جاری نمی کنند . خداوند درهای رحمت خویش را به روی آنان می گشاید و رنج و سختی عذاب خویش را از آنان برطرف می سازد . ای مردم به زودی زمانی بر شما خواهد آمد که اسلام را واژگون کنند (که هر چه در آن است بریزد) ای مردم خداوند شما را پناه داده از این که بر شما ستم کند . ولی پناه نداده و تضمین نکرده که شما را آزمایش نکند . خدای جلیل و بزرگ فرموده : «ان فی ذلک لایات و ان کنا لمبتلین » همانا در این امر نشانه هایی است و ما آزمایش کننده ایم (سوره مبارکه مؤمنون آیه 30).


فضیلت یاد خدا و آموختن قرآن : (خطبه 110 نهج البلاغه) : خدا را یاد کنید و به آن بشتابید که بهترین ذکر است . و به آنچه پارسایان را وعده داده رغبت کنید که وعدة او راست ترین و عده هاست ، و از رهنمودهای پیامبرتان پیروی کنید که برترین هدایت است ، و به سنت او عمل کنید که هدایت کننده ترین سنت هاست . و قرآن را بیاموزید که بهترین سخن است و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست و از نورش درمان بجوئید که شفای سینه هاست ، و آن را نیکو تلاوت کنید که سودمندترین سرگذشت هاست .



دشمنی سران قریش با پیامبر : (خطبه 192 نهج البلاغه) : من با پیامبر (ص) بودم آنگاه که سران قریش نزد ایشان آمدند و گفتند : ای محمد تو چیزی را ادعا می کنی که بسی بزرگ است و پدرانت و احدی از خاندانت تا کنون آن را ادعا نکرده اند . ما از تو چیزی می خواهیم که اگر آن را بپذیری و به ما نشان دهی می فهمیم که تو پیامبر و فرستاده خدایی و اگر چنان نکنی می فهمیم که  دروغگویی ، پیامبر (ص) فرمودند : چه      می خواهید ؟ گفتند : این درخت را برای ما بخوان تا از ریشه در آید و پیش آید و در برابرت بایستد پیامبر (ص) فرمودند : خداوند بر هر کاری تواناست ، اما ایا اگر خداوند برای شما چنین کرد ایمان می آورید و به حق شهادت می دهید ؟ گفتند : آری ، پیامبر (ص) فرمودند : پس من آنچه را که می خواهید به شما نشان می دهم ولی می دانم که شما به راه خیر باز نمی گردید . در میان شما کسانی هستند که به چاه افکنده می شوند ]  این از پیشگویی های پیامبر (ص) بود . سالها بعد در جنگ بدر جسد عتبه و شیبه پسران ربیع و امیه و پسران عبد شمس و ابوجهل و تنی دیگر از مشرکان قریش در چاه افکنده شد [ و نیز کسی است که جنگ احزاب را فراهم می آورد . ] او همان ابوسفیان پدر معاویه است که جنگ احزاب را شکل داد و سرانجام شکست خورد و این نیز از پیشگویی های پیامبر (ص) بود که سالها بعد تحقق یافت[ . آنگاه پیامبر (ص) فرمودند : ای درخت ، اگر به خدا و روز قیامت ایمان داری و می دانی که من فرستاده خدا هستم . به اذن خدا با ریشه از زمین کنده شو و به پیش آی و در برابر من بایست . سوگند به خدایی که پیامبر (ص) را به حق برانگیخت درخت با ریشه هایش از زمین کنده شد و در حالی که آوازی شدید و صدایی چون صدای بال پرندگان داشت تا آنکه مانند پرنده ای بال گشود و نزد پیامبر (ص) ایستاد . و شاخه های بلند خویش را بر سر پیامبر (ص) قرار داد . قوم قریش این حادثه را مشاهده کردند از روی برتری خواهی و تکبر گفتند : حال بگو نصف درخت به مکان اولش برگردد و نصف دیگر باقی بماند . پیامبر (ص) نیم تنة درخت را فرمود که باز گردد و او بازگشت . من گفتم : لا اله الا الله ، ای رسول خدا من اولین کسی هستم که به تو ایمان می آورد ، و نخستن کسی هستم که گواهی می دهد به پیامبری تو اما دیگران جملگی گفتند : تو جادوگری دروغگو که جادویت شگفت و ماهرانه است ! و آیا رسالت تو را جز امثال این شخص (یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام) قبول می کند؟


اهمیت دانش:(خطبه 105 نهج البلاغه) :پس به سوی دانش بشتابید ، پیش از آنکه بوتة آن خشک شود و فرصت گرفتن علم از منبع آن و اهل آن دست رود . و از کار زشت باز ایستید و دیگران را از آن بازدارید . چه به باز ایستادن پیش از باز داشتن مأمورید .


دشواری ایمان :(خطبه 189 نهج البلاغه) : حقیقت امر ما هل بیت دشوار است و بر مردم سخت آید و آن را جز بندة مؤمنی که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده تحمل نتواند کرد و جز سینه های امین ، و عقل های متین در نیابد و فرا نگیرد . ای مردم پیش از آنکه مرا از دست دهید پرسش های خود را باز گویید که من به راههای آسمان داناتر از راههای زمینم .



--------------------------------------------------------------------------------


1ـ سلمان فارسی از پیامبر اسلام (ص) نقل می کند که فرمودند در آخر الزمان منکر معروف می شود و معروف منکر .
انسان امانتدار خائن شمرده می شود و خائن امانتدار ، دروغگو راستگو شمرده می شود و راستگو دروغگو ، نماز ضایع  می شود و در آن وقت اکتفا کنند مردان به مردان و ریاست زنان رواج می یابد و نشستن کودکان به منبرها ، نقش و طلاکاری کنند مسجدها را مانند معابد یهود و تعظیم کنند ثروتمندان را ، ‌آرایش کنند مردات امت من به مانند زنان و در آن وقت تغییر در دین ظاهر می شود و به نیرنگ حلال کنند ربا را و داد و ستد شود رشوه و در آن وقت طلاق زیاد گردد و جاری نشود حدی برای خداوند و اشرار امت بر آنان مسلط گردند . یاد گیرند قرآن را برای غیر خدا تا اینکه مؤمن شود خوارتر از همه . جثه ‌آنها مانند آدمیان است و دل آنها دل شیاطین .
** - دلیل این امر این بوده است که اکثر علمای یهود 3 صفت بسیار زشت داشته اند :
1)تحریف کننده دین خدا و احکام الهی برای خوشایند زمامداران
2)پول پرست و مال اندوز
3)بنده قدرت و تشنه قدرت بودند .
لذا در تاریخ می بینیم که تعداد زیادی از پیامبران الهی مثل حضرت عیسی و زکریا ـ توسط این گروه از علمای یهود مورد اذیت و آزار فراوان قرار گرفتند و حتی تعداد زیادی از پیامبران و صالحان توسط آنها به شهادت رسیدند مانند حضرت زکریا و حضرت یحیی (ع) البیته این مسأله فقط به دین یهود اختصاص ندارد و حتی در اسلام که دین حق خداوند در زمین است اگر روحانیت آنها چنین صفاتی پیدا کنند این آیه شریفه شامل آنها هم می شود . 
 نوشته :سیدمحمد رضا بحری

منبع:www.quran.al-shia.com

جهان از دیدگاه قرآن

علی منصورنژاد
شناخت جهان ، دغدغه دائمی بشر
بی گمان انسان می کوشد تا از خود و محیط پیرامونی خویش شناخت کامل و جامعی به دست آورد؛ زیرا بی شناخت، امکان بهره مندی و یا مقابله با رخدادهای آن فراهم نمی شود. بخشی از این شناخت از طریق ابزارهای شناختی انسان چون شنوایی و بینایی و دیگر ابزارها به دست می آید و بخشی دیگر هم از راه هایی چون وحی و شهود پدید می آید.
از آن جایی که ابزارهای شناختی انسان بسیار محدود و جهان آفرینش حتی با دانش آغاز و انجام آن به سبب گستردگی، دور از دسترس می نماید، انسان به هر چیزی که امکان جزیی برای شناخت وی فراهم آورد چنگ می زند. این مساله برای انسانی که از آغاز و انجام جهان آگاهی ندارد بسیار حیاتی و به عنوان دغدغه دایمی مطرح می شود. انسان به طور طبیعی می خواهد از وضعیت و آینده خویش آگاه شود؛ وضعیت و آینده ای که ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با وضعیت جهان و مسائل آن دارد. سرنوشتی مشترک را می بیند که نشستگان در کشتی جهان دچار آن هستند.
به نظر می رسد یکی از راه های مطمئن شناخت جهان مراجعه به گزاره ها و آموزه های وحیانی است که آفریدگار جهان بیان کرده است. از این رو بازخوانی و تحلیل آن نه تنها انسان را در شناخت وضعیت خود بلکه گذشته و آینده وی کمک می کند و نقاب از چهره این کتاب که آغاز و انجام آن ناشناخته است بر می دارد، بلکه بهترین امکان را برای تصرفات درست در جهان و تسخیر مناسب فراهم می آورد تا با شناخت کامل تری در جهان تصرف کند.
گستره معنایی جهان
مراد از واژه جهان در این نوشتار همه هستی نیست بلکه تنها بخشی از هستی است که ما از آن به عالم زمین و کرات آسمان تعبیر می کنیم و در کاربردهای کهن پارسی از آن به گیتی در برابر مینو یاد می شده است مقصود از جهان همین عالم ظاهری است که در برابر دیدگان بشر قرار دارد و مجموعه ای از زمین و آسمان و کهکشان های انبوه و بی پایان را شامل می شود. (لغت نامه دهخدا ج 5 ص 6957)
ویژگی های جهان در آیات قرآن
آیات قرآنی بر این نکته تاکید می ورزند که جهان از روی تصادف و خود به خود پدیدار نشده است و برخلاف تصور برخی، جهان دارای آفریدگاری است که آن را بی الگویی از پیش تعیین شده (بقره آیه 117 و 164 و آل عمران آیه 27 و 190 و 191 و ده ها آیه دیگر) و برپایه اصول حق و قوانین حق مدار و بسیار متقن و استوار آفریده است. (احقاف آیه 2 و 3 و نیز حجر آیه 85 و 86 و آل عمران آیات 190 و 191)
جهان یک باره آفریده نشده، بلکه در یک فرایند طولانی و زمان مندی به وجود آمده است؛ (بقره آیه 164 و آل عمران آیه 26 و 27 و انعام آیه 59) این جهان دارای نظامی زیبا و نیکو است (سجده آیه 7) و از هماهنگی و نظمی خاص بهره مند بوده (بقره آیه 164) و دارای جفت و زوج است که کیفیت آن برای ما معلوم نیست. (یس آیه 36 و زخرف آیه 12 و ذاریات آیه 49)
جهان دارای نظم خاصی است که هرگز از آن بیرون نمی رود (اسراء آیه 42 و انبیاء آیات 16 و 22) مگر آن که آفریدگار آن را اراده کند).
عمر معین جهان
در آموزه های قرآنی جهان دارای عمری معین است که روزی پایان می یابد و از هم فرو می پاشد. (روم آیه 8 و احقاف آیه 3) حفاظت گسترده خداوند از آفرینش موجب نگه داری آن از فروپاشی است (بقره آیه 255) ولی روزی این حفاظت برداشته خواهد شد و جهان گرفتار فروپاشی می شود. این فروپاشی جهان نیز به اراده و امر الهی انجام می شود؛ زیرا جهان آفرینش در احاطه علمی و قدرت کامل خداوند بوده (بقره آیه 29 و 33 و 255 و نساء آیه 126) و همه تحولات و رخدادهای آن در حیطه علم و قدرت اوست. (بقره آیه 164)
خداوندی که تدبیر همه هستی از جمله جهان را در دست دارد و همه عوالم را مدیریت و تدبیر می کند. (حمد آیه 2 و نیز بقره آیه 22 و 29 و 107 و ده ها آیه دیگر) حاکم مطلق جهان است و بر آن حاکمیت می کند (بقره آیه 107 و آیات دیگر) و هیچ ذره ای از حیطه اقتدار و حاکمیت وی بیرون نیست. از این رو مقدار و اندازه هر موجودی را در جهان تعیین می کند و به او می دهد و بیش از آن چه مقدر شده نصیب و بهره کسی نخواهد شد. (رعد آیه 8 و حجر آیه 21 و فرقان آیه 2)
جهان همواره در گسترش است و روز به روز و ساعت به ساعت بردامنه و گستره آن افزوده می شود. (فاطر آیه 1)
جهان در آموزه های قرآنی دارای شعور و ادراک است (اسراء آیه 44) به همین دلیل در برابر خداوند مطیع تکوینی است و به او به این معنا سجده می برد. (نحل آیه 48، 49)
به هر حال این جهان به دستور آن خداوندی آفریده شده و مدیریت و محافظت می شود که حکیم و فرزانه است و به هدفی آن را آفریده است (آل عمران آیه 109) و این که جهان و موجودات آن به سوی خداوند در حرکت هستند (مائده آیه 18 و هود آیه 123 آل عمران آیه 109) برای جهان عمری محدود و فرجامی مشخص است که می بایست به پایان برسد و در مسیر تکاملی خود به خدا ختم شود. (روم آیه 8 و احقاف آیه 3)