دارالقرآن صاحب الزمان(ع) تبریز

وبلاگ اختصاصی دارالقرآن صاحب الزمان تبریز- آخرخیابان استاد محمد تقی جعفری (ره) - محله ایپکچیلر

دارالقرآن صاحب الزمان(ع) تبریز

وبلاگ اختصاصی دارالقرآن صاحب الزمان تبریز- آخرخیابان استاد محمد تقی جعفری (ره) - محله ایپکچیلر

موسى بن جعفر(ع ) و عید نوروز

گویند منصور دوانیقى از موسى بن جعفر(ع ) تقاضا کرد، روز عید نوروز در مجلس رسمى دربار براى سلام و شادباش بنشیند و هر چه پیش کش میشود قبول فرماید آنجناب نپذیرفته فرمود (انى فتشت الاخبار عن جدى رسول الله (ص ) فلم اجد لهذا العید خبرا) من اخباریکه از جدم رسیده جستجو کردم خبرى راجع باین عید پیدا ننمودم ، این مراسم اختصاص به فارسیان دارد. اسلام آنرا محو نموده ممکن نیست آنچه را اسلام محو کرده ما زنده کنیم .
منصور عرض کرد ما از نظر سیاست لشکرى این کار را میکنیم شما را بخدا سوگند میدهم موافقت فرمائید موسى ابن جعفر(ع ) در محل تهنیت نشست امراء و اعیان لشکر و کشور خدمتش رسیدند، تهنیت گفته هدایاى خود را تقدیم میکردند منصور خادمى را معین کرده بود هر چه میآوردند صورتش را برمى داشت و ثبت میکرد بعد از آنکه همه آمدند پیرمردى در آخر آمده عرض کرد یابن رسول الله (ص ) من مردى فقیرم مالى نداشتم که بهدیه تقدیم کنم . ولى هدیه ى من سه شعر است که جدم در مرثیه ى جد شما حسین ابن على (ع ) سروده و آنها اینست :
عجب لمصقول علاک فرنده
یود الهیاج و قد علاک غبار
ولا سهم نفذتک دون حرائر
یدعون جدک والدماع غزار
الا تقضقضت السهام وعاقها
عن جسمک الا حلال والاکبار
حضرت فرمود هدیه ترا قبول کردم بنشین (بارک الله فیک ) آنگاه رو بخادم منصور کرده فرموده برو نزد امیرالمؤ منین بگو این مقدار مال جمع شده چه باید کرد. خادم برگشت ، گفت منصور میگوید تمام را به شما بخشیدم در هر چه میل دارى صرف کن ، حضرت به آن پیرمرد فرمود که تمام این مالها را بردار تصرف کن من همه را بتو بخشیدم
نام کتاب : داستانها و پندها جلد 4

مؤ لف : مصطفى زمانى وجدانى

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد